حماقت از اونجایی شروع میشه که با خودت میگی "این" با بقیه فرق داره...
خداحافظ…
آخرین کلامی که از تو شنیدم
و باز قصه ی تلخ جاده و آن راه بلند
که تو را از خلوت من می ربود
آسمان می گریست
شیشه ها می گریستند
ومن مبهوت رفتنت
در پس شیشه های مه آلود
بغض دردناکم را بلعیدم
دیوانه وار خندیدم
وتو را بدرقه کردم…

حسادت نکن! …
این که بعد از تو بغل گرفته ام
زانوی غـَم اســت...
+ نوشته شده در چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 23:44 توسط نفس
|